پوران درخشنده کارگردان سینمای ایران در آخرین فیلم خود «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» داستان دختری را روایت میکند که در دوران کودکی مورد تجاوز مردیکه بیمار روانی است قرار میگیرد اما هرگز این اتفاق را برای پدر و مادرش بیان نمیکند و این خاطره دردناک تا سالها با وی همراه است تا زمانی که قصد ازدواج دارد. روزی که میخواهد ازدواج کند با کودکی مواجه میشود که مرد دیگری قصد تعرض به وی را دارد. دختر در مقام دفاع از کودک بر میآید و در این راه مرد متجاوز را به قتل میرساند.
خبرگزاری ایلنا، با پوران درخشنده درباره دلایل ساخت این فیلم و نگاهش به جامعه گفتگو کردهاست:
*شخصیتهای فیلمهای شما بسیار واقعی هستند و به نظر میرسد ایده این فیلم نیز از یک ماجرای واقعی اقتباس شده است؟
روزی در جشنوارهای؛ دختر خانمی به سراغم آمد و درمورد مشکلی که دوستش دارد و به همین دلیل نمیتوانست به زندگی ادامه دهد و بنا داشت خودکشی کند، با من صحبت کرد. از او شماره گرفتم و خواستم که با من در تماس باشد. فردای آن روز با من تماس گرفت و گفت آن دختر خود من هستم و داستان از یک اتفاق و یک تجاوز شروع شده است. هیچکسی هم درد این آدم را نفهمیده است. این دردی بود که به من هم منتقل شد. آن را با خودم حمل کردم و درباره آن تحقیقیات میدانی انجام دادم. از کارشناسان دعوت کردم و باهم گفتگو کردیم. از دل این پژوهش، فیلمنامه بوجود آمد. مانند بقیه کارهایم که فیلمنامهها از دل پژوهش بیرون میآمد. این آسیب به شدت مرا تحت تاثیر قرار داده بود و مطمئن بودم که هیچکس نمیخواهد به این آسیب بپردازد. به همین دلیل درنهایت مجبور شدم ساخت آن را خودم برعهده بگیرم و از سرمایهی اندکم برای ساخت آن استفاده کنم. نتیجه آن هم فیلمی شد که دیدید. در این فیلم به خوبی نشان داده شد که دغدغه همیشگی من؛ آسیبهای اجتماعی است. هنوز این بار از دوش من برداشته نشده است و من خسته از ناهنجاریها هستم.
* از ایدهای که در فیلم شما بود تا فیلمی که نمایش درآمد چقدر تغییر داشتید؟
چیزهای زیادی در ذهن من بود و دائم در این فکر بودم که مسائل را چگونه مطرح کنم ضمن اینکه خودم را جای طیفهای مختلفی از مردم جامعه قرار میدادم و فکر میکردم چگونه آن را بیان کنم تا بتوانم همه را متوجه آن سازم. اولین چیزی که به ذهن من رسید این بود که سکانسها و صحنهها را برای طرح مساله چگونه طراحی کنم تا متدینترین آدم هم که فیلم را میبیند احساس بدی نسبت به فیلم نداشته باشد و صداقت را حس کند. به همین دلیل با صداقت تمام و به سختی از خطوط قرمز گذشتم تا اتفاقی برای فیلم نیافتد و بتوانم فیلم را به تصویر بکشیم. بحث ترس از آبرو درمورد تجاوز به زنان و دختران موضوعی بینالمللی است و در همه جای دنیا اتفاق میافتد اما در جامعه ما به دلیل اینکه جامعهای اخلاقی است ترس از آبرو مسئلهای است که همه را به سکوت وادار میکند مخصوصا درمورد خانوادههایی که زن مورد این تجاوز باشد. به دلیل اینکه اگر چنین چیزی را مطرح کنند بیشتر انگشت اتهام به طرف آن دختر است تا کسی که مرتكب این گناه شده است.
* چه مشکلی در ساختار اجتماعی قرار دارد که به طور مثال در فیلم شما وقتی دختر مورد تجاوز قرار میگیرد بیشتر بجای اینکه نگهبان مورد ماخذه قرار گیرد، دختر مورد اتهام قرار میگیرد؟
ساختار جامعه ما به این شکل است که اگر دختری بگوید آدمی به من دست درازی کرد به او میگویند تو چه کار کردی که به تو دست درازی شدهاست حتما خودت بد رفتار کردهای. هیچ گروهی به دنبال این نیست که ببینند چرا طرف مقابل این گناه را مرتكب شده است. به همین دلیل مردان متجاوز زیر پوشش بحث ترس از آبرو پنهان شدهاند و میدانند بی اینکه مدرکی به دست کسی بدهند میتوانند گناه خود را آزادانه مرتكب شوند. از طرف دیگر والدین نیز سکوت میکنند و همین سکوت باعث میشود متجاوزین بیشتری شکل بگیرند و اینکار را ادامه دهند.
* پنهان کردن مسئله آیا بدلیل این نیست که ما توان مبارزه و گرفتن حق خود را نداریم؟
در جامعه ما جا افتاده است که اگر کسی دخترش مورد سوءظن قرار گیرد و حرفی پشت سر آن زده شود دیگر آن دختر نمیتواند زندگی کند، نمیتواند ازدواج کند و اگر همسر داشته باشد، طلاقش میدهند. زیرا جامعه ما اخلاقگرایی دارد که مختص خودش است. به همین دلیل خانوادهای که این بلا سرش آمده است، سعی میکند با سکوت از کنار آن بگذرد حتی بعضی خانوادهها حاضرند بلایی بر سر دختر خود بیاورند تا آنکه با کسی که اینکار را کرده مبارزه کنند.
* اما این رفتار اخلاقگرایی نیست انگار بیشتر شبیه تعصبگرایی صرف است؟
شاید تعصب فردی باشد اما بیشتر قبول کردن باورهای غلط اجتماعی است. سنتهای ما غلط نیستند بلکه آنچه که اشتباه است باورهای عرفی غلط است و باید این باورهای غلط را در جامعه از بین ببریم و اصلاح کنیم. جامعه باید در کوران چنین مسائلی قرار گیرد و بداند اشکال کار کجاست. زیرا اگر اشکال پیدا نشود هر چقدر که نیروی انتظامی و قوه قضاییه کار خود را درست انجام دهند بازهم خانواده و جامعه دارد قربانی میدهد.
* هر چند فیلم شما درباره مشکلات دختری است که مورد تجاوز قرار گرفته اما در فیلم مردان بیشتر حضور دارند و فعالتر هستند آیا معتقدید برای حل مشکل زنان باید ابتدا مردان اصلاح شوند؟
معتقدم درست شدن یک جامعه از درون خانواده شکل میگیرد. زن و مرد در کنار هم معنا پیدا میکنند. اینکه بخواهیم یکی را برتر از دیگری بدانیم هیچ جایگاهی ندارد زیرا جایگاه زمانی معنا پیدا میکند که اندیشه برتر نزد کسی باشد.
زمانی که تعریف درستی از تربیت فرزند داشته باشیم؛ فرقی نمیکند که دختر یا پسر ما باشد. این دو در کنار هم باید درست رشد کنند. به عنوان مثال به پسرها میگویند نباید گریه کنند. چرا گریه نکنند؟ همه آدمها دارای احساس و عواطفی هستند که به موقع باید از آن استفاده کنند زیرا وقتی اتفاق تلخی رخ میدهد باید گریه کنیم. جایگاه خانواده در تربیت فرزندان و جامعه بسیار مهم است. مردها را هم مادران و زنهای جامعه تربیت میکنند اصل مهم در تربیت آموزش شیوه نگاه کردن به زندگی و اطراف است زیرا همه ناهنجاریهای اجتماعی از نگاه کردن است که در دوران کودکی شکل میگیرد.
* از فیلمسازانی هستید که به مشکلات کودکان پرداختید و بیشتر به مشکلاتی فیزیکی آنها و الان توجه زیادی به مسائل روحی دارید؟
مشکلات اصلی همیشه از درون آدم شکل میگیرد. بحث اصلی من در تمام فیلمهایم اعتماد به نفس است اینکه اعتماد به نفس از کجا باید به فرد دادهشود یا از خانه است یا از مدرسه یا از هردوی آنها. همه ما نسبت به آینده فرزندانمان مسئول هستیم زیرا بچههای ما آینده کشور را میسازند و این آینده نیازمند دیده شدن است. اینها مانند نهالی هستند و برای اینکه به کمال برسند نیازمند این هستند که روز به روز به آنها نگاه کنیم اگر اینها کج شدند باید دید از کی اینها کج شدند تا آنها را اصلاح کنیم. این عمق فاجعه است باید سعی کنیم به عمق برسیم. تا از حالا که یک دمل کوچک است سعی کنیم آن را حل کنیم.
* بخشی از این مشکلات آیا به دلیل شکاف بین نسلی نیست؟
بله من معتقدم این شکاف وجود دارد اما باید این فاصلهها را کم کرد. کسی که در دهه پنجاه به دنیا آمده با آن کسی که در دهه هشتاد به دنیا آمده فاصلهشان سی سال است اما این سی سال را میتوان با بازگشت آدم دهه پنجاهی به هشتادی جبران کرد. باید به این موضوع سرعت داد و ما خودمان را به دهه هشتاد و نود برسانیم تا عقب نمانیم. من معتقدم سینماییها باید جلوتر حرکت کنند و برای اینکه این فاصلهها را طی کنند باید به روند رو به رشد آگاهی پیدا کنند. نمیتوانند بیتفاوت باشند. این کم کاریها و فاصلههایی که بین نسلها افتاده را باید جبران کرد. فیلمهای اجتماعی میتواند این فاصلهها را کمتر کند.
*چطور میشود که یک فیلمساز مثل شما بعد از ساخت فیلمهای مختلف درباره مسائل مختلف اجتماعی، میرود سراغ موضوعی که به نوعی خط قرمز است؟
پرداختن به مشکلی که درفیلم وجود دارد یک ضرورت و نیاز بود و ساخت آن را به نوعی یک تکلیف میدانستم و اگر میخواستم از کنار این موضوع بگذرم، انگار که باید بار گناهان زیادی را با خودم حمل میکردم، زیرا مردمی که برای من سرگذشتهای خود را گفتند و طرح کردند، از من خواستند که در این زمینه کاری کنم تا فرهنگ سازی شود. بنابراین این ضرورت برای خود من باعث شد تا دنبال این موضوع بروم و این در حالی بود که میدانستم خط قرمز است اما باید از خط قرمزها خیلی آرام رد میشدم. ساخت این فیلم یک ریسک بزرگ بود که فقط با عشق مردم امکان پذیر شد.
*شما در مقاطع مختلف، فیلمهای مختلفی درباره آسیبهای اجتماعی ساختید. آسیبی که در فیلم وجود دارد چقدر مهم است و نسبت آن با دیگر آسیبهای جامعه چگونه است؟
من از سال ۶۸ این موضوع را میدانستم و سرگذشتهای زیادی با موضوعی که در فیلم بیان شده است، به دستم رسیده. ولی شرایط برای گفتن آن فراهم نبود و امسال به نوعی با کمک خداوند توانستم این فیلم را بسازم. آسیبی که در فیلم وجود دارد، از اعتیاد و طلاق بسیار مهمتر و خطرناکتر است زیرا این آسیب تمام روح و روان فرد را میگیرد، میکُشد و حتی از قتل نفس نیز بدتر است. هر چند من با ساختن این فیلم به همه زوایای و همه ابعاد اتفاق نپرداختم، اما با ساختن این فیلم دنبال این بودم که زنگ خطر را به صدا در بیاورم زیرا اصلا نمیتوان با ساخت یک فیلم، جامعه را اصلاح کرد و یا حتی موضوع را تحلیل کرد.
*یعنی درساخت این فیلم به نوعی شما بالاتر از فیلسماز و پژوهشگر رفتار کردید؟
زمانی که تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم، خودم را در جایگاه پدر و مادرها و کودکان دیدم و وقتی مظلومیت بچهها را دریافتم، احساس کردم که باید با یک دردمندی خاص این فیلم را بسازم و این احساس مهمترین بخش در فیلمسازی است. بعد از احساس دردمندی است که احساس مسئولیت بوجود میآید، دردمندی که امروز در جامعه وجود ندارد.
*یعنی شما نبود حس مسئولیت را ناشی از نبود یک حس دردمندی درست میدانید؟
امروز یک نگاه غمخوارانه و متعهدانه در جامعه نسبت به بسیاری از مسائل؛ مخصوصا مسالهای که در فیلم بیان شده است، وجود ندارد. بگونهای که بسیاری از مسائل بیخود و بیجهت تابو شدهاند و به نوعی، گروهی فقط برای ندیدن، چشمهای خود را میبندند و اینگونه میشود که جامعه ما به این روز دچار شده است. پدر و مادرها و مدیران جامعه باید به هوش بیایند تا شرایطی را ایجاد کنند تا روح و روان کودکان و امنیت روانی کودکان تامین شود و کودکان اولین دوستان خودشان را پدر و مادر خود بدانند. همچنین پدر و مادرها هم برای ایجاد فضای مناسب که در آن کودکان بتوانند بدون ترس از تنبیه و شماتت حرفهای خود را بزنند، تلاش کنند. جامعه ما نیاز به آموزش دارد و این آموزش از مهد کودک شروع میشود. پدر و مادر و معلمان و همه باید در جامعه آموزش ببینند و بعد مسئولیت را حس کنند.
*کدام گروه در یک چنین اتفاقاتی مقصر هستند، پدر و مادرها و یا بچهها؟
پدر و مادرها باید بدانند که مسئولیت پذیری بسیار مهم است. فقط فرزنددار شدن مهم نیست. امروز بسیاری از پدر و مادرها هر کاری دوست دارند در زندگی خود انجام میدهند اما به کودکان توجهی ندارند. در حالی که تربیت و توجه به فرزند مهمتر از نگهداری از فرزند است. امروز در بسیاری از خانوادهها فرض بر این است که یک بچه سر ساعت میرود مدرسه و سر ساعت به خانه میآید و اگر چنین باشد، هیچ اتفاقی نیفتاده است. اما در زیر لایه این رفتار آرام، اتفاقی مهیبی ممکن است رخ داده باشد؛ آسیبی که در فیلم بیان شده است، ریشه در همین اتفاق دارد. با این فیلم تمام تلاشم را کردم تا آینهای در برابر مدیران و پدر و مادرها قرار دهم. به نظرم موفق هم شدهام زیرا در سینما شاهد بودم که مخاطبان با سکوت به فیلم نگاه میکنند و حتی کسانی که با خود چیپس و پفک به سالن میآورند، جرات نمیکنند و یا فراموش میکنند چیپس و پفک خود را باز کنند.
*یعنی به نوعی شما از وجه سرگرم کنندگی سینما گذر کردید؟
من سینما را همچنان سرگرمی میدانم اما معتقدم باید حتما حرفی نیز برای گفتن داشته باشد؛ زیرا من به عنوان سینماگر یک فرستنده هستم و باید پیام خوبی را منتقل کنم و سینماگر و مخاطبان باید هر دو واکنشهای همدیگر را ببینند و بر روی هم تاثیر بگذارند.
*در فیلم شما به مشکلات کودکانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، پرداخته شده. اما این تجاوز از طرف فردی است که جامعه او را طرد کرده است. آیا معتقد نیستید که باید در کنار این کودکان به مشکلات این افراد نیز پرداخت؟
بله! باید پرداخته شود. من آنها را مجرم نمیدانم، بلکه بیمارانی میدانم که باید درمان شوند. به نوعی قربانی هستند؛ قربانی تعلیم و آموزش غلط! زیرا وقتی فردی کار خوبی انجام میدهد، از قبل برای وی این مسئله تعریف شده است و در ذهن او نهادینه شده.
*یعنی شما مشکل اصلی را در آموزش غلط میدانید؟
بله! آموزش و تربیت اشتباه که با ذات اصلی انسان تناقض دارد. خداوند انسان را پاک و منزه آفریده است و اندیشه را هم در هر دو (زن و مرد) به یکسان قرار داده و آن کسی را که برتر دانسته که اندیشه برتر دارد. چنین فردی شخصیت متعالیتری دارد و مسیری که برایش تعیین شده را درست میرود. حال باید از خود پرسید چگونه میشود در دادگاه طلاق، یک مرد همه تلاش خود را میکند که زن از مهریه خود بگذرد و حق زن را ندهد. غافل از اینکه اگر امروز حقی را ندهد، باید جای دیگری آن را پرداخت کند و هرچند زن از حق خود میگذرد اما قلبا راضی نیست؛ بلکه تحت فشار این کار را انجام میدهد.
*پس چگونه میشود که ما به سودهای آنی اکتفا میکنیم و فقط حال را میبینیم؟
به دلیل این است که ما فراموش میکنیم هر تصمیم و حرکتی که در دنیا میگیریم و انجامش میدهیم، فقط بر حال و زندگی امروز و الان ما تاثیر ندارد؛ بلکه مدتها و تا ابد تاثیر این تصمیم میماند. به نظر میرسد که موفق بودهایم؛ در حالی که در واقع فقط به ظاهر پیروز شدهایم و در باطن دچار یک خسارت بلند مدت.
*ریشه این گونه رفتارها در چیست؟
ریشه اینگونه رفتارها در بیاخلاقی است. جامعه دارد به سمتی حرکت میکند که رو به سقوط است و برای من همیشه این سوال مطرح است که چرا بسیاری از انسانها در موقعیتهای مختلف فقط به خود فکر میکنند؟ و فراموش میکنند که انسان هستند. چرا فقط به فکر لذت خود هستند؟ فردی که فارغ از موقیعت انسانی، فقط برای بُرد خود تلاش میکند و حاضر است پا روی شانه افراد دیگربگذارد و بالا برود؛ دچار یک لذت جویی حیوانی شدهاست. هرچند هستند آدمهایی که برای نفع دیگران از انسانیت عدول نمیکنند و حتی آرزوهای خود را برای نفع جامعه کنار میگذارند و در دل خود نگه میدارند.
*راه حل چیست؟
قبل از هر راه حلی باید ابتدا بایستیم و به خود نگاه کنیم و از خود بپرسیم «به کجا چنین شتابان»؟ فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» هم همین کار را میکند و فقط یک زنگ خطر است برای اینکه ببینیم. حتی نمیتوانم بگویم که این فیلم، تحلیلی اجتماعی است. مشکلات اجتماعی و رفتاری در جامعه حاصل کار یک فرد یا یک نهاد نیست، بلکه همه مسئول هستند. از پدر ومادرها گرفته تا مدرسه و مدیران جامعه! زیرا مشکلات جامعه حاصل یک چرخه معیوب هستند. به همین دلیل باید ابتدا این چرخه را نگهداریم، نگاه کنیم و بعد عیوب آن را رفع کنیم.
*گفته میشود فیلم شما با کمک شمقدری ساخته شده است؟
فیلم در زمان ایشان ساخته شده است و نمیتوان این مساله را نادیده گرفت. البته خود من ساخت فیلم را شروع کردم و بعد فارابی به کمک ساخت فیلم آمد. اما نه اینکه بودجه فیلم میلیاردی باشد.
*با توجه به زمزههایی که این روزها درباره معرفی فیلم به اسکار شنیده میشود، علاقه دارید که فیلم به آکادمی اسکار معرفی شود؟
من تصور میکنم که موضوع فیلم یک موضوع جهان شمول است و بحث کشور ما نیست و در همه جای دنیا این بحث وجود دارد؛ حتی در کشورهای مانند آمریکا و اروپا. تنها تفاوت آنها با ما این است که آنها به راحتی این مساله را بیان میکنند اما ما بیان نمیکنیم. به همین خاطر فکر میکنم که میتواند به اسکار معرفی شود.
نظرات